سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که بى محابا به مردمان آن گوید که نخواهند ، در باره‏اش آن گویند که ندانند . [نهج البلاغه]
نقش محبت و مهرورزی در فرایند یاددهی و یادگیری
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» اساسی ترین شیوه های محبت استاد به شاگرد

معلم و استاد ، مانند پدر و مادرند و چه بسا برتر از آنان ؛ چراکه اساس تربیت روحی به دست آنان است ؛ بنابراین لازم است ،‌شیوه های محبت پدر و مادر به فرزندان خود ، در دو دوره «‌بچگی » و «‌بلوغ »‌را به کار گرفته و آن را در مورد شاگردان خود به منصه ظهور برسانند . در این جا ما مهم ترین و اساسی ترین شیوه های محبت استاد به شاگرد را مطرح می کنیم به امید آن که همه معلمان در عمل به آن موفق باشند:

1.      حسن خلق :

‌اخلاق نیکو ،‌عامل نفوذ در دیگران و پل ارتباط با افراد جامعه است .کسی که با دیگران رفتاری نیکو و پسندیده دارد ،‌پایه محبت و دوستی را پی ریزی می کند . حضرت علی (ع)‌می فرماید :‌« آن کس که نیک خوی باشد ، دوستانش بسیار گشته و انسان هابه او خوگیرند . »‌واخلاق بد موجب می شود که انسان ها ازآدمی فاصله بگیرند و به او بی توجهی کنند ، به فرموده علی (ع)‌:‌« چه بسا انسان های مورد توجهی که اخلاق بد، آنها راخوار کرده است و انسان های سرافکنده ای که با اخلاق نیک عزت یافته اند .»‌ معلمان عزیز می توانند با حسن خلق در دو بعد :‌خوش زبانی و خوش رویی ،‌در قلب شاگردان خود نفوذ کنند و پایه های محبت را در دل آنا استوار سازند . حضرت رسول (ص) فرمودند :‌« شما با اموالتان نمی توانید در مردم نفوذ کنید ،‌بلکه نفوذد شما با گشاده رویی و نیک خویی است . »‌اگر می خواهید با شاگردان خود دوست باشید ،‌از کلام زشت و ناروا و از چهره عبوس و عصبانی و در یک کلام از اخلاق بد بپرهیزند زیرا «‌آن کس که بدخوی باشد ، دوست و همراهی نخواهد یافت . »

2.      چشم پوشی از خطاها :‌

با گذشت و عفو از لغزش های دانش آموزان ،‌تخمک محبت رادر قلب آنها بکارید و مطمئن باشید که عفو و گذشت ،‌کینه ها را می زداید و بدانید که با چشم پوشی از خطار ، عزت شما در کلاس افزون تر خواهد شد و محبتتان بیشتر در دل دانش اموزان جای خواهد گرفت . حضرت رسول (ص) می فرماید :‌«‌عفو و گذشت ،‌بر عبد چیزی نمی افزاید مگر عزت ،‌پس گذشت و عفو کنید تا خدا شما را عزیز گرداند. »‌بهترین راه برای متوجه کردن دانش آموز ،‌بر عمل خلافش ، اشاره و کنایه است و اگر سودمند نیفتاد ،‌به صراحت آن را بیان کنید و هر گاه تصریح به مطالب نیز ثمری نبخشید ،‌آنا را سرزنش کنید . بنابراین اولین قدم سرزنش و توبیخ نیست ،‌بلکه عفو و گذشت است و سپس پرداختنن به راه های دیگر.

3.      رعایت مساوات و انصاف :

معلم نباید در اظهار محبت و توجه و التفات به شاگردان در صورتی که از لحاظ سن و فضیلت و دینداری با هم برابر باشند تبعیض و تفاوتی معمول دارد ؛ زیرا تبعیض و عدم رعایت مساوات در محبت و توجه به آنها با وجود تساوی آنها در شرایط مذکور ، موجب ناراحتی های رونی و دلزدگی و بیگانگی  آنها از یکدیگر و نیز از معلم می گردد . حتی معلم باید به طور عادلانه به همه شاگردان بنگرد و همه را به طور یکسان از نگاه خود بهره مند گرداند .عدالت و انصاف است که محبت راتداوم می بخشد و قلب ها را به هم نزدیک می سازد . آیا شما دوست دارید کلاسی داشته باشید که از صفا و صمیمیت عطر آگین باشد ؟: با انصاف و عدالت رفتا رکنید تا دوستداران فراوانی پیدا کنید . برابری و برادری را در کلاس حکمفرما سازید تا بوی خوش آن فضای مدرسه را معطر سازد .البته باید توجه داشت همان طور که از معنای عدالت استفاده می شود ،‌اگر بعضی  از شاگردان از لحاظ تحصیل و سعی و کوشش و ادب و نزاکت ، بر دیگران مزیت داشته باشند ،‌چنانچه معلم از آنها احترام خاصی به عمل آورد و آنا را از لحاظ محبت و عنایت بردیگران ترجیح دهد و ضمنا"‌ یادآور گردد که علت احترام و تقدیر همین مزایا و ویژگی هاست . در این صورت ،‌تبعیض و تفاوت میان شاگردان مانعی ندارد ، بلبکه این کار عین عدالت است . تقدیر و احترام به شاگردان کوشا و با نزاکت ، عامل مؤثری در ایجاد تحرک و شادابی و انگیزه مفیدی است که آنا نو نیز سایر شاگردان را وادار می سازد تا در اتصاف به چنین صفات مطلوب و امتیاز آفرینی ،‌سعی و کوشش نمایند .

4.      اجتناب از خشونت :

گاهی دانش آموز در رفتار خود مرتکب خلاف شده یا در انجام تکالیف درسی ،‌سستی می ورزد و چنین به نظر می رسد که پند و اندرز برای او سودی ندارد . در این صورت لازم است که آموزگار ،‌روشی اتخاذ کند که دانش آموز را به رشد و صلاح هدایت نماید . اما ماین روش ،‌خشونت و تنبیه بدنی نیست ،‌چرا که این عمل منجر به پیدایش عقده های روانی در وی می شود و شکوفایی و رشد تربیتی او را به تأخیر می افکند . ابن خلدون جامعه شناس شهیر اسلامی در این زمینه می گوید :‌«‌اگر آموزگار با شاگرد خود خشونت ورزد ،‌دانش آموز نیز به خشونت خو می گیرد ،‌نشاط و شادی روح او از بین می رود ، به کسالت و انزوا روی می آورد و به دروغ و باطل پناه می برد ؛ چرا که بیم آن دارد که اگر جز این رفتار کند ،‌دیگران بر او غلبه کنند و او را مقهور خود سازند . این چنین است که دانش آموز با فریب و نیرنگ آشنا می شود و همکه کارهای خود را بر این روش نادرست پی ریزی می کند . بنابراین سزاوار است که آموزگاران در تعلیم شاگردان خود و پدران ومادران د رتربیت فرزندان خود خشونت و سخت گیری نا به جا نداشته باشند . بلکه با آنان به نرمی رفتار نمایند .»‌بهترین را این است که با کنار گذاشتن خشوننت ،‌از در دوستی وارد شده و محبت شاگرد را به خود جلب نمود تا به این ترتیب هم ضعف های او بر طرف گردد و هم مشکل اساسی او در این رفتارها معلوم شود تا در از بین بردن آن موفقیت حاصل آید . بنابراین به جاست که خشونت را رها کرده و با نرمی در رفتار ، محبت دانش آموز را جلب نماییم . حضرت رسول (ص) می فرماید :‌«‌با کسی که از شما درس می آموزدو کسی که شما از او درس می آموزید به نرمی رفتار کنید . »‌

5.      تقدیر و تحسین :

قبلا"‌گفتیم که یکی از امیال انسان «‌میل به مهم بودن » یا حب ذات است ؛‌یعنی هر فردی خود را دوست دارد و علاقه دارد که فرد مهمی تلقی شود . اگر کسی بتواند این غریزه را در انسان ،‌اشباع سازد ،‌علاقه او را به خود جلب کرده و راه را برای دوستی هموار نموده است . یکی از راه های اشباع این غریزه ،‌تمجید ،‌تقدیر و تحسین است . معلمان عزیز اگر از شاگردان تمجید و تحسین کنند ،‌محبت آنا نرا به سوی خودشان جلب می کنند و با ایجاد دوستی میان معلم و دانش آموز ،‌اصول تعلیم و تربیت بهتر اجرا خواهد شد .

6.      احترام به شخصیت دانش  آموز :

از دیدگاه اسلام و روانشناسی مسدله شخصیت دارای اهمیت بسیاری است . سعادت فردی و اجتماعی انسان ،‌ مرهون شخصیت اوست . غریزه شخصیت یابی و عزت یابی در همان روز های اول تولد در کودک بالفعل موجود است و پدر و مادر ها خصوصا" معلمان و اساتید باید توجه داشته باشند که این غریزه را باید تغذیه کنند و اطمینان داشته باشند که اگر بتوانند اینم غریزه رادر کودک تغذیه و ارضا نمایند ،‌دل او را به دست آورده اند و پل های ارتباط با او رابرقرار ساخته انند ،‌خصوصا" در دوران راهنمایی و دبیرستان .قرآن کریم و روایات ،‌برای انسان کرامت و عظمت قائلند :

«‌ولقد کرمنا بنی ادم ؛‌و ما فرزندان بنی آدم را بسیار گرامی داشتیم . »‌

و از علی (ع) نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود :‌«‌هیچ چیزی بر خدا گرامی تر از بنی آدم نیست . »‌حال آیا سزاوار است که شخصیت انسان به دست خود او یا دیگران خدشه دار گردد ؟‌

معلم و استاد ،‌باید در کلاس ضمن تعلیم ،‌به شاگردان شخصیت بدهد ،‌با احترام به دانش آموز و تکریم او ،‌شخصیتش را احیاء نماید . در حقیقت این معلم است که می تواند ،‌زیر بنای شخصیت فرد را پایه ریزی کند و هم اوست که می تواند به اندازه ای شخصیت فرد را بکوبد که دیگر پدر و مادر و سایر مربیان قادر به تربیت او نباشند .

شایسته و به جاست که تمام شاگردان و به خصوص شاگردان فاضل و برجسته را با نام و نام فامیلی »‌و روی هم رفته بامحبوب ترین نام ها و القاب ،‌مورد خطاب قرار دهید و به گونه ای از آنان یاد کنید که حرمت و شخصیت و وقار و ارج و منزلتشان از گزند تحقیر و توهین ،‌مصون بماند .

7.      تواضع و فروتنی :

نباید معلم با شاگردان خویش ،‌رفتار بزرگ منشانه ای را در پیش گیرد . چرا که :‌«‌نتیجه تواضع محبت است و ثمره کبر و تکبر دشنام و کینه توزی »‌؛‌ بعضی گمان می کنند که با فخر فروشی و به رخ کشیدن سواد  وعلم و تجربه خود به دانش آموزان ،‌قلب های آنان را مسخر خود می کنند . ئلی این یک تصور خام است . اتفاقا"‌ بر عکس ،‌اگر معلمان عزیز و اساتید گران قدر در برابر دانش اموزان ،‌متواضع و فروتن باشند ، بهتر می توانند محبت شاگردان را جلب نمایند و با آنا نماننند یک دوست ،‌صمیمی شوند . تکبر و رفتار بزرگ مآبانه علاوه بر طرد شاگردان ،‌کینه و نفرت آنان را به معلم قوی می سازد . حضرت رسول اکرم (ص) فرموده اند : »‌تواضع و فروتنی ،‌صاحبش را بلند مرتبه می کند ،‌بنابراین متواضع باشید تا خدا مقام شما را بلند و رفیع گرداند . »‌

8.      رفق و مدارا :

هیچ کسی خالی از ضعف و نقصان نیست و هر که ادعا کند که بی ضعف و نقص است ،‌همین گفتارش نشانی از ضعف اوست . شاگردان و دانش پژوهان ،‌ماننند انسان های دیگر خالی از ضعف و نقص نیستند ،‌بنابراین معلمان عزیز به محض مشاهده ضعف و نقصی از ناحیه شاگرد ،‌نباید دلسرد شوند ،‌بلکه در راه دوستی باید صبور بود و از طریق مداراکردن با آنان پس از گذشت زمانی ،‌می توان این نقایص را برطرف کرد. حضرت علی (ع)‌می فرماید : «‌رفق ومدارا راه ها و عوامل سخت و شوار را آسان و هموار می گرداند .»‌بنابراین باید اطمینان داشته باشیم که نتیجه و ثمره رفق ،‌دوستی پایدار است .

برای برآوردن یکی از نیازهای اساسی دانش آموزان که عبارت است از « نیاز به محبت »‌،‌باید در عوامل و شیوه های محبت ،‌میان خانه و مدرسه هماهنگی کامل برقرار باشد ؛‌اگر در یکی از این دو مکان ،‌تقصیر یا تضادی در شیوه های محبت به فرزندان رخ دهد ، اثر مطلوب خود ا نخواهد داشت و چه بسا دانش آموزان دچار به نهاد و سبب خواهد شد که نوجوانان عزیز ،‌از هر دو مکان دلسرد و نا امید شده و به دوستان و محیط های بد پناه ببرند که نتیجه اش ،‌چیز دیگری جز انحراف نیست .

بنابراین لازم است که همسویی و همیاری و همکاری و هماهنگی بین اولیا و مربیان مدارس وجود داشته باشد تا فعالیت های آن دو به هدر نرود ،‌بلکه تکمیل ،‌و یا تعدیل شود. برای اجرای عملی این مهم ،‌تشکیل ،‌توسعه و ترمیم انجمن اولیاء و مربیان ضروری به نظر می رسد و باید برای آن برنامه ریزی دقیق کرد و این برنامه ریزی جز باهمکاری والدین از یک طرف و مربیان مدارس از طرف دیگر و با نظارت دقیق و پابه پای روانشناسان تربیتی و دست اندرکاران امر تعلیم و تربیت میسر نمی شود . به امید آن که همه با هم در انجام این امر مهم موفق و مؤید باشیم .

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حجت اله ملکی ( سه شنبه 86/1/7 :: ساعت 8:48 عصر )
»» هنر معلمی:

 معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:

 اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم. (علق: 1ـ 5) بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.

 در این آیات خداوند، خود را « معلم »  می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.  مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداد. نوعی انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش

 داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:

چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد              هزاران نقش بر لوح عدم زد

 از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.

 شهید ثانی رحمت الله درباره هنر معلمی خداوند می فرماید:

 خداوند از آن جهت به وصف (اکرمیت) و نامحدود بودن کرامتش، توصیف شد که علم و دانش را به  بشر ارزانی داشته است. اگر هر مزیت دیگری، جز علم و دانش، معیار فضیلت به شمار می رفت،  شایسته بود همان مزیت با وصف (اکرمیت) در ضمن این آیات همراه و هم پا گردد و آن مزیت به  عنوان معیار کرامت نامحدود خداوند به شمار آید. کرامت الهی در این آیات با تعبیر «الاکرام»  بیان شده است. چنین تعبیری می فهماند که عالی ترین نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترین مقام و جایگاه  او، یعنی علم و دانش هم طراز است.

  به همین جهت امام خمینی (ره) می فرمود:

 معلم اول خدای تبارک و تعالی است ..... به وسیله وحی؛ مردم را دعوت می کند به نورانیت؛ دعوت می کند به محبت؛ دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حجت اله ملکی ( سه شنبه 86/1/7 :: ساعت 8:40 عصر )
»» آداب و وظائف معلم و شاگرد نسبت به خود

ضرورت و لزوم اخلاص و پاکسازى نیت

نخستین آداب و آئینهاى مربوط به معلم و شاگرد که باید (در امر تعلیم و تعلم ) به عنوان یک امر ضرورى و قطعى مورد توجه قرار گیرد این است که در پویائى از علم و یا بذل و اعطاء آن به دیگران ، داراى خلوص نیت باشند (یعنى باید معلم و شاگرد در مسیر تعلیم و تعلم در جهت هدفى الهى و انسانى گام بردارند، و هیچگونه شوائب انتفاعى و مادى را با این هدف الهى نیامیزند)؛ زیرا محور و کانون ارزش علم و رفتار هر کسى بر قصد و نیت است که اعمال و رفتار انسان گاهى همچون سفال و کوزه شکسته اى - فاقد ارزش و اعتبار مى شود. و گاهى نیز همین اعمال و رفتار در ظل نیت و جهت یابى ، و هدف گیرى درست و الهى ، همانند گوهرى گرانبها آنچنان داراى ارزش و اعتبار مى گردد که نمیتوان آنرا به علت گرانمایگى ، ارزیابى کرد. و گاهى نیز همین اعمال و رفتار، به خاطر هدف گیریهاى نادرست و غیرانسانى به صورت وزر و وبالى بر دوش انسان سنگینى کرده ، و برگه هاى جرم و گناه فزونترى بر صفحات پرونده اعمال سیاه او اضافه خواهد نمود، اگر چه این اعمال به صورت اعمال واجب و تکالیف حتمى الاجراء او باشد.

بنابراین لازم است که معلم و شاگرد در اعمال و کوششهاى خود صرفا خدا و طاعت از فرمان او و پیراستن خویش (از رذائل ) و ارشاد بندگان خدا به حقایق دین را منظور نهائى خود قرار دهند. آنها نباید در انجام وظائف خویش ، هدف دیگرى را در قصد و نیت خود راه دهند؛ یعنى نباید اغراض و هدفهاى دنیائى و نادرست و کم ارزشى را - که موجب لذت و خوارى و فرومایگى آنها نزد خدا، و باعث خشم او، و از دست دادن سعادت و نیکبختى جاوید سراى پسین ، و محرومیت از اجر و پاداش دائمى مى گردد - در مد نظر گیرند.

اینگونه اهداف و اغراض دنیائى و نادرست و کم ارزش ، عبارتند از: حب مال ، جاه طلبى ، نام جوئى و تشخص ، نمودیابى در میان اقران و همگنان ، برترى جوئى نسبت به همالان ، بالیدن نسبت به برادران ایمانى و امثال آنها از هدفهاى نادرستى (که همت انسانى را دستخوش ابتذال ساخته و انسان را به فرومایگى شخصیت سوق میدهند)، و مآلا اشخاص را به صورت ((زیانکارترین افرادى درمى آورد که مساعى و کوششهاى آنان در زندگى ، فاقد جهت یابى و آمیخته با گمراهى و سرگشتگى است و این چنین افرادى مى پندارند که رفتار و کار درستى را در پیش گرفته اند (۱۳۰)

الف - رهنمودهاى قرآن کریم براى ایجاد اخلاص نیت :

آن عامل جامع و اساسى - که مى تواند اخلاص نیت را در رفتار انسان به ثمر رساند - تصفیه و پالایش درون و باطن از هر گونه آلایشها است . به این معنى که باید انسان سر و باطن خویش را از ملاحظه و توجه به غیر خدا - از طریق عبادت و بندگى او - پاکسازى کند. خداوند متعال در این باره مى فرماید:

(( ((فاعبدالله مخلصا له الدین الا لله الدین الخالص )) )) (۱۳۱)

پس خداى را با خلوص نیت در آئین دارى ، بندگى کن ، هان اى انسان ! دین و آئین خالص و پاکیزه از آن خداى متعال و براى او است .

و یا اینکه مى فرماید:

(( ((و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء و یقیموا الصلوة و یؤ توا الزکوة و ذلک دین القیمة )) )) (۱۳۲)

انسانها - صرفا - ماءمور و موظفند که خداى را با آمیزه اخلاص در دیندارى ، و درونى پالایش شده پرستش نمایند، و نماز را به پاى دارند و زکوة را بپردازند، - و این است دین و آئین استوار و پایدار و راه راست زندگى انسانى .

خداوند متعال (وصول به مقام سعادت و نیل به لطف و رحمت خویش را بر پایه توحید در عبادت و بندگى ، و تصفیه باطن استوار ساخته ، آنجا که ) مى فرماید:

(( ((فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا)) )) (۱۳۳)

آنکه براى وصول به لطف و رحمت پروردگارش امیدوار است باید رفتار شایسته اى را در پیش گیرد، و هیچ کس و هیچ چیز را در مسیر بندگى پروردگارش ، شریک و انباز او قرار ندهد.

گویند: این آیه درباره افرادى نازل شده است که در اعمال و رفتار خود، جویاى رضاى غیرخدا هستند، و براى جلب ستایش مردم به عبادت مى پردازند.

خداوند متعال (درباره محرومیت و ناکامى دنیاپرستان از لذات و نعماى اخروى ) مى فرماید:

(( ((من کان یرید حرث الآخرة نزد له فى حرثه ، و من کان یرید حرث الدنیا نؤ ته منها و ماله فى الآخرة من نصیب )) )) (۱۳۴)

اگر کسى کوشش خویش را در تحصیل فراورده هاى اخروى مصروف دارد، ما به نفع او بر این فراورده ها مى افزائیم . و چنانچه هم و عنایت و اراده خود را در تحصیل فراورده هاى دنیوى محدود سازد، این هدف را براى او تاءمین مى کنیم ، ولى براى او از بهره هاى آخرت ، نصیبى نخواهد بود.

و نیز چنین مى فرماید:

(( ((من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید، ثم جعلنا له جهنم یصلیها مذموما مدحورا)) )) (۱۳۵)

اگر کسى دنیاى شتابنده و زودگذر را هدف زندگانى خود قرار دهد و فقط خواهان آن باشد، ما - بر حسب اراده و مشیت خویش - خواسته هاى او را با شتاب و سرعت برآورده مى سازیم ، ولى در بازپس ، آتش دوزخ را براى او آماده مى نمائیم تا با وضعى نکوهیده و حالتى سرافکنده و رانده شده به آن درآید و طعم تلخ آنرا بچشد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حجت اله ملکی ( یکشنبه 86/1/5 :: ساعت 7:25 عصر )
»» خاطره

 سال اول خدمتم بود و تجربه ام در شغل معلمی بسیار اندک . آن زمان سخت به این مسئله اعتقاد داشتم که باید ارتباط معلم و شاگرد محدود بوده و حصارهایی بین این دو وجود داشته باشد . به عبارتی اصلاً نباید با دانش آموز صمیمی شد و رابطه شان صرفاً باید منحصر به درس و کتاب باشد . از این جهت سعی می کردم در کلاسهایم رفتاری جدی و خشک داشته باشم .

    روزی اتفاقی یکی از دانش آموزان زرنگ کلاس را همراه با پسری دیدم . اول فکر می کردم اشتباه می کنم اما با دقت بیشتر متوجه شدم مرجان است . به جرأت می گویم تصور چنین عملی از دیگر دانش آموزانم بعید به نظر  نمی رسید چون زیاد اهل درس نبودند اما از دختری که از نظر تحصیلی در وضعیت فوق العاده عالی قرار داشت قبول این مسئله بسیار مشکل بود . مرجان در عین حال که دختری محجوب و سر به زیر بود و قیافه ای معصوم و دوست داشتنی داشت تنها دانش آموزی بود که همیشه مشتاقانه به درس توجه می کرد . این حالت او مرا به وجد می آورد و به من انگیزه بیشتری می داد . بهر حال با جریانی که پیش آمده بود تصویر ایده آلی که از او در ذهن داشتم در هم شکسته بود .

در ان لحظه واقعاً نمی دانستم چه باید بکنم و چگونه با او برخورد کنم . خوشبختانه یا متأسفانه او مرا ندیده بود و این کار مرا مشکلتر می ساخت .

  ابتدا تصمیم گرفتم این صحنه را ندیده بگیرم و بی تفاوت از کنار آن بگذرم . اما این عاقلانه نبود . طبعاً باید مدیر و معاون مدرسه را در جریان قرار می دادم تا به او تذکر دهند و خانواده اش را آگاه سازند ولی با رفتارهای غیر منطقی و زننده ای که از آنها دیده بودم این کار را هم مناسب ندیدم .

در هر صورت من تنها کسی بودم که شاهد این جریان بودم و همین کافی بود تا رسالتی سنگین در خود احساس نمایم . سرانجام تصمیم گرفتم هر چه زودتر خودم در این مورد اقدام کنم .

فردای ان روز مرجان همچون گذشته با اشتیاق به درس گوش می داد و اولین نفری بود که بی درنگ در پاسخ به سوالاتم پیشقدم می شد . تعجب می کردم او چطور می توانست و توانایی چشم گیرش به بیراهه رود و خود را درگیر مسائل ناصواب نماید .

بعد از اتمام کلاس از او خواستم در کلاس بماند که تنها شدیم داستان کوتاهی که به زبان انگلیسی بود به او دادم تا ترجمه کند و یاداوری کردم چون به زبان مسلط است می خواهم بدانم در ترجمه متون تا چه حد توانایی دارد . او نیز با کمال میل پذیرفت و از حسن نیتم نسبت به خود تعجب کرد . این اولین قدمی بود که برای نزدیک شدن به او برداشته و امیدوار بودم که از این طریق به هدفم برسم . انصافاً داستان را به نحو احسن ترجمه کرده بود و      من بی اختیار زبان به تشویق او گشودم . در این حالت آثار رضایت و اعتماد به نفس را به وضوح در چهره مرجان دیدم . او واقعاً خوشحال بود که توانسته بود به خوبی از عهده این کار برآید .

وقتی از علاقمندی او به ترجمه متون اطمینان حال کردم کتابهای دیگری را هم در اختیارش قرار دادم تا در فرصت مناسب آنها را مطالعه و ترجمه کند . استفبال او از این کار بی نظیر بود . با شوقی وصف ناپذیر به من مراجعه می کرد سوال می پرسید رفع اشکال می کرد و بازهم از من کتاب می خواست .

به این ترتیب کم کم رابطه عاطفی بین ما برقرار شد و اوقات بیشتری را باهم می گذراندیم آن روزها من مجرد بودم و به راحتی می توانستم مقداری از وقت خود را خارج از مدرسه به او اختصاص دهم . در جریان آشنایی بیشتر با او متوجه شدم رابطه نزدیکی با مادرش ندارد و در خانه معمولاً خود را سرگرم کتابهایش کرده و اکثر آوقات خود را تنها احساس می کند.

وقتی از او در مورد تعداد دوستاتنش در مدرسه سوال کردم کفت هیچکس را همدل و دوست خود نمی داند و رابطه اش با بچه های مدرسه فقط محدود به درس است وبس .به سوال مربوط به دوستان خارج از مدرسه جوابی نداد ولی متوجه شدم چهره اش در هم رفت من هم اصرار نکردم و خواستم که راحت باشد .

همان روز متنی به او دادم که سر فصلش این بود ...

A good companion is better than solitude but solitude is better than a bad companion

 

یک دوست خوب بهتر از تنهایی و تنهایی بهتر از دوست بد .

و برایش توضیح دادم که دوست بد می تواند باعث سقوط در منجلاب نیستی شود در حالی که دوست خوب می تواند او را تا سر حد کمال رهنمون سازد . پس باید در انتخاب دوست واقعی دقت کرده و حتی وسواس داشته باشد. به همین دلیل برای اطمینان بیشتر باید در ابتدا آنها را مورد امتحان قرار داده که آیا شایستگی دوستی را دارند یا خیر . دوست دلسور هیچگاه به فکر ضرر و زیان مقابلش نیست و همیشه به موفقیت های دوستش افتخار می کند و او را در ادامه کارهای خوب تشویق می کند .اما بعضی افراد فقط جهت سوء استفاده و یا منافع خود در دوستی را با دیگران باز می کنند و در اینگونه دوستی ها صرفاً به قکر خودشان هستند و عملاُ هیچ اهمیتی به دیگران نمی دهند . در ادامه حرفهایم به او تاکید کردم مرجان عزیز بهتر است چشمانت را خوب باز کنی و مطمئن شوی آیا دوستان خارج از مدرسه‌ات لیاقت دوستی با تو دارند یاخیر . هنگام خداحافظی چند کتاب آموزنده اخلاقی که در مورد عاقبت افراد نافرجام دوستی های خیابانی نوشته شده شد به او دادم تا مطالعه نماید .

از شروع ارتباط من با مرجان حدوداً یکماه می گذشت و من نگران بودم که آیا او هنوز با آن پسر رابطه دارد یا خیر  اما امیدوار بودم که به صورت غیر مستقیم او را از راهی اشتباهی که در آن قدم گذاشته بود بر حذر دارم . دو روز بعد مرجان با من تماس گرفت و با لحن غمگینی گفت اگر وقت دارم می خواهم مرا ببیند . وقتی با او روبرو شدم متوجه شدم حالش خوب نیست چشماهای متورم وقرمزش حاکی از اسن بود که گریه کرده بود به محض اینکه از علت ناراحتی او جویا شدم خود را در آغوشم انداخت و با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن صبر کردم تا کاملاً دلش را خالی کند . بعد از اینکه کمی آرام شد با صدای بغض آلودی گفت شما بی آنکه بدانید فرشته نجات من شدید و مرا از خواب غفلت بیدار کردید من از حرفهای آموزنده و کتابهای مفیدتان پی به حقایقی بردم که زندگی من را دگرگون کرد وقتی از او توضیح بیشتری خواستم گفت : خانم پرنده من حتی با مادرم هم این قدر راحت نبودم ولی می دانم شما مثل یک خواهر مهربان محرم اسرار من خواهید بود . او ادامه داد من حدوداً دو ماه پیش پیشنهاد دوستی با پسری را پذیرفتم او خیلی به من ابراز علاقه می کرد و می گفت ما می توانیم با ادامه دوستی همدیگر را بهتر بشناسیم و تنهایی را از خود دور کنیم . خانم پرنده امروز به خوبی می دانم که او نه تنها همدم خوبی برای من نبوده بلکه می خواسته از سادگی و پاکی ام سوء استفاده کند . من اشتباه کردم راستی خدا مرا می بخشد سر مرجان را روی شانه هایم گذاشتم و او را نوازش کردم نمی توانم حال خود را در آن لحظه بیان کنم اما من هم بی اختیار و از ته دل همراه با او اشک ریختم . ولی گریه من گریه خوشحالی بود . گریه شکر بود خوشحال از اینکه توانسته بودم با یاری خداوند متعال دختری را از خطر سقوط در گودال انحراف برحذر دارم . بعد از آن سعی کردم رابطه ام را با مرجان محکمتر کنم . و بیشتر از پیش با او در ارتباط باشم او هم کاملاً به من علاقمند شده بود و هر مشکل و ناراحتی که داشت با من در میان می گذاشت مرجان سال بعد در رشته داروسازی پذیرفته شد . خوشبختانه ازدواج موفقی هم دارد و هنوز هم او اولین کسی است که روز معلم را به من تبریک می گوید . و من را فرشته نجات خویش خطاب می کند . بهر حال من هم که از مسئله مرجان درس بزرگی گرفته ام و آن این بود که رابطه معلم با دانش آموز نباید در قالب خشک و جدی بوده و صرفاً منحصر به درس و کتاب باشد اگر رفتار آنان آمیخته با محبت باشد بهترین دوستان دانش آموزان خواهند بود . براستی که:

درس معلم ار بود زمزمه محبتی     جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

پرداختن به مسائل تربیتی و اخلاقی دانش آموزان از وظایف اساسی آموزش و پرورش است . امروزه با توجه به شرایط موجود (تهاجم فرهنگی ) این مسئله بوضوح احساس می شود که دانش آموزان نیاز دارند در کنار درس در مورد مسائل تربیتی راهنمایی شوند . معلمان بخاطر برخورد های بیشتری که با دانش آموزان دارند راحت تر می توانند از خصوصیات آنان کسب اطلاع کنند و در واقع از هنر روانشانسی در کلاس درس استفاده نموده و افرادی که نیازمند راهنمایی و کمک هستن شناسایی کنند .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حجت اله ملکی ( یکشنبه 86/1/5 :: ساعت 7:11 عصر )
»» نقش مهم تربیتی نخستین برخوردهای معلم

یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت معلم چگونگی برخورد او با دانش آموزان در اولین روزهای حضور در کلاس است. متاسفانه این عامل مهم در مدارس مورد غفلت قرار می گیرد و گاهی مشاهده می شوند که دیدگاه برخی همکاران آن است که در همان روزهای اول به گونه ای با دانش آموزان برخورد کنند که تا آخر آنها را به سر براهی بکشانند. و صدالبته نیت این افراد آن است که با ایجاد این فضای به ظاهر آرام بتوانند به دانش آموزان خدمت کنند. ولی متاسفانه نتیجه ای که عاید می شود بر خلاف آنچه می پندارند موجب پیچیده تر شدن اوضاع می شود.
واقعیت این است که یکی از زمینه های آموزش و پرورش موفق آن است که معلم در دیدگاه دانش آموزان به عنوان چهره ای محبوب و دوست داشتنی جلوه کند که دانش آموزان با داشتن یک ارتباط عاطفی مثبت بتوانند با اعتماد به او به مدرسه و درس علاقمند شوند.
اولین شرط داشتن ارتباط های مثبت آن است که معلم و دانش آموز نسبت به همدیگر سابقه ذهنی منفی نداشته باشند.
در این روند اولین روزهای مدرسه نقشی تعیین کننده دارد، در ذهن دانش آموزان همانند دیگر انسانها در اولین برخورد با معلم برداشت نسبتا پایداری به وجود می آید. اگر در همان روزهای اول مدرسه در ذهن دانش آموزان نسبت به معلم گره منفی ایجاد شود این عامل ذهنیت آنها را نسبت به معلم و تدابیر تربیتی او بشدت تحت تاثیر قرار می دهد و تا آخر سال تلاشهای معلم را بی ثمر می کند.
کوهن (1973) در مورد تاثیرات اولیه برخورد معلم با شاگردان در تحقیق خود به این نتیجه رسید که تاثیرات اولیه برخورد معلم با دانش آموزان به گونه ای پایدار تا آخر سال حفظ می شود. او در این پژوهش دریافت که دیدگاه دانش آموزان نسبت به معلم در دو، سه جلسه اول شکل می گیرد و از آن پس به ندرت تغییر می یابد. میزان همبستگی این تاثیر اولیه بین ارزشیابی اول که بعد از دومین جلسه درس انجام گرفته در مقایسه با نتایج ارزشیابی دوم که در آخر ترم تحصیلی ا نجام شده 85 درصد بوده است.
نکته جالب تری که کوهن در این تحقیق به آن دست یافت آن بود که علاوه بر تاثیرات اولیه روش کار و برخورد معلم بر طرز فکر دانش آموزان، اغلب دانش آموزان پیش از ثبت نام و با اطلاع از حضور معلم خاص در کلاس از طریق دیگر دانش آموزان و سایر منابع درباره آن معلم اطلاعاتی را کسب می کنند و همین عامل باعث می شود که خیلی زود نسبت به آن معلم و درس او طرز فکر ثابتی در آنان ایجاد شود. این طرز فکر تقریباً تا پایان سال بدون تغییر باقی می ماند.
پس معلم موفق کسی است که در روزهای اول حضور در مدرسه با ایجاد محیط عاطفی مثبت و حمایت کننده و ارائه تصویری مثبت از خود و درسی که باید ارائه بدهد دانش آموزان را نسبت به خویشتن و موضوع تدریس خود علاقمند کند و آنگاه در این زمینه مثبت به ارائه مطلب بپردازد.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حجت اله ملکی ( یکشنبه 86/1/5 :: ساعت 7:4 عصر )
»» ویژگیهای معلم موفق

متواضع و فروتن باشد و از کبر و عجب پرهیز نماید و از انجام اموری که در عهده و توانایی او نیست خودداری کند . واز فراگرفتن  چیزی که نمیداند استنکاف ننما ید و تصنٌع و صحنه سازی نسبت به چیزی که  می داند بکار نبرد .

  روش او در تربیت، عمل به علم باشد! یعنی به چیزی که د یگران را به آن امر می کند عامل باشد و همه حالات و  سکنا ت او حاکی از کمال و وقار باشد .

برای پیشگیری از سوء رفتار شاگردان و جلوگیری از ارتکاب خلاف آنان با اشاره و کنایه عمل نماید و در صورت لزوم ، آشکارگو یی  و تصریح او برای شاگردان همراه با لطف و محبت و صبر و مودٌت باشد و شاگردان را جهت تخلف و سوء رفتار سرزنش و تو بیخ ننماید زیرا آشکار گو یی و بیان صریح هیبت و ابهت مربیان را از هم می گسلد و موجب جرأت و جسارت شاگردان در انجام عمل سوء اخلاقی می گردد .

در جهت تقویت اعتماد به نفس دانش آموزان کوشا باشد زیرا اگردانش آموز دچار عدم اعتماد به نفس گردد دائماً خود را از امور محوله ناتوان می یابد و این خطری است که اگر پیشگیری نشود دانش آموز دچار مشکلات رفتاری می گردد .

جهت پیشبرد اهداف تربیتی و آموزشی در محیط های آموزشی از محرک هایی چون تحسین ، تقدیر ، تشویق و تحریض ،ترغیب ، پاداش و نظایر آنها استفاده نماید

خوبی ها را افشا کند و بدی ها و عیب ها را بپوشاند و زشتی را آشکار نکند زیرا این خود باعث می شود که بدیها و زشتیهای  فاعل عمل کم شود .

تصور صحیحی از خود داشته باشد و خویش را چنان که هست بپذیرد و در غیر این صورت نمی توان شایستگی ها و لیاقت های     خود را تشخیص دهد و همواره مضطرب و منتظر و در حال احتیاط باقی می ماند و بجای ابتکار و خلاقیت پیوسته در صدد کشف روش هایی است که عدم صلاحیت او را بپوشاند.

در کلاس به جهت رشد و شخصیت اجتماعی دانش آموزان به اصول ارتباط کلام توجه کافی بنماید

نسبت به آنچه که می خواهد تعلیم دهد آگاه باشد و عنایت داشته باشد که نیمی از شرایط حسن اداره کلاس به این امراختصاص دارد .

دارای ثبات عاطفی باشد که بهترین عامل جلب اعتماد دانش آموزان نسبت به معلم می باشد .

در صورت بروز رفتار نامناسب از سوی دانش آموز رفتارهای گذشته او را بر علیه آنان بکار نگیرد و به عبارتی گذشته  نا مطلوب اورا همچون بر چسبی بر پیشانی فراگیر نزند.

 

در هنگام رسیدگی به رفتارهای نابجا و یا در هنگام تغییر رفتار دانش آموزان به زمینه اساسی و احتیاجات او توجه نماید.

خود را کامل نداند و دائماً در صدد ایراد گرفتن از دیگران نباشد که روش فوق زمینه را جهت بروز رفتارهای نامناسب فراهم می  سازد .

دانش آموز را به عنوان یک انسان قبول داشته باشد و او را درک کند از ارزشیابی شخصیتی او خصوصاً جنبه های منفی  شخصیت در حضور جمع اجتناب ورزد .

به عنوان یک الگوی رفتاری باید در افکار و اعمالش ثبات داشته باشد و تصمیم گیری او متأثر از حالات هیجانی او نباشد.

   عنایت داشته باشد که دانش آموزان با اظهار نظر معلم و مربی در مورد خودشان خیلی اهمیت می دهند، لذا چنانچه آنان احساس کنند که ارزشیابی معلم بدون غرض بوده و با رعایت کامل انصاف صورت گرفته است، برای آن ارزش قائل می شوند . و در نواقص و نقاط ضعف خود تلاش می کنند. ولی اگر ارزشیابی منصفانه نباشد، موجب کینه و عناد و در نتیجه دوری گزیدن آنان از مربی و یا معلم می شود که پی آمد های نامطلوب دیگری را  نیز در بر خواهد داشت .

   بطور مستمر از کار خود ارزیابی به عمل آورد یعنی با توجه به هدف های آموزش و رفتاری که در شروع درس در نظر دارد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حجت اله ملکی ( جمعه 86/1/3 :: ساعت 4:0 عصر )
»» تعریف محبت و تکریم

 محبت به معنی دوست داشتن کسی و تکریم به معنی حب ذات و دوست داشتن خود است؛ بطوریکه اگر محبت از جانب دیگران به فرد ابراز شود موجب احساس رضایت و خشنودی او می گردد.

  اصول تکریم و محبت :

  1 – تکریم و محبت به کودک در آغاز ورود به مدرسه باید به اندازه ای باشد که وابستگی کودک را به مادر قطع و او را به مدرسه علاقمند کند.

  2 – تکریم و محبت محدود به افراد خاصی نیست، بنابراین تمامی افرادی که با کودک سرو کار دارند باید با محبت و کرامت رفتار کنند.

 3 – تکریم و محبت باید منطقی و به دور از تبعیض باشد.

 4 – تکریم و محبت باید قلبی و به دور از تصنع باشد.

 5 – علت تحریم و محبت باید برای کودک قابل فهم باشد.

 6 – تکریم و محبت به اندازه ای باشد که مانع تربیت صحیح نشود( کودک بداند که در مقابل رفتار شایسته مورد محبت واقع می شود)

 7 – از آنجا که محبت و تکریم از نیازهای اساسی انسان است نباید ابراز آن مشروط باشد (این کار را انجام بده تا دوستت داشته باشم).

 8 – در ابراز محبت و تکریم، سن توانایی و درک کودک را در نظر بگیریم و افراط نکنیم

 9 – تکریم و محبت به گونه ای ابراز شود که برای کودکان قابل درک باشد.

 10 – ابراز محبت به فرزندان به گونه ای باشد که در صورت مواجه شدن با محرومیت بتواند مشکل را حل کند واجازه دهیم محرومیت را در بعضی از مراحل زندگی اش تجربه کند .

اثرات تربیتی ابراز محبت و تکریم :

  کودکی که از تکریم و محبت والدین بخصوص مادر به اندازه لازم برخوردار شده باشد؛

 1 - احساس امنیت می کند.

 2 – روانی شاد و دلی با نشاط دارد (متعادل است).

 3 – احساس محرومیت نمی کند پیوسته امیدورار است.

 4 – خوش بین و خوش قلب است.

  5 – خیرخواه و انسان دوست است و به فضایل انسانی احترام می گذارد،

 6 – دارای سازگاری و سلامت روان است.

 7 – اجتماعی تر و دارای اعتماد به نفس است.

 8 – رشد تحصیلی بالاتری دارد.

 9 - از هوش عاطفی و خلاقیت بیشتری برخوردار است.

 10 – چون طعم شیرین محبت و تکریم را چشیده، قادر است این آب حیات را به دیگران نیز هدیه کند.

 11- مشکلات و تغییرات دوران بلوغ را بهتر می پذیرد و با آنها کنار می آید.

 12 – در نوجوانی فریب هوسبازان و رانده شدگان اجتماعی را نمی خورد، (به حیثیت خانوادگی مقید است).

  13 – در سنین جوانی احساس محرومیت ، بی پناهی و سردرگمی نمی کند، بنابراین به کانونهای فساد( اعتیاد،  و ... ) پناه نمی برد.

 راههای ابراز محبت و تکریم به فرزندان :

 1 – در هفت سالگی اول زندگی همبازی آنها باشیم.

 2 – به فرزندانمان سلام کنیم.

 3 – به عهد و پیمانی که با آنها بسته ایم وفادار باشیم.

 4- در مقابل خطاهایشان صبورانه رفتار کنیم.

 ۵ – برای سخنان آنها ارزش قائل شده شنونده خوبی باشیم.

 4 – مقابل دیگران (حتی افراد خانواد) به شخصیت آنها احترام بگذاریم.

 7 – کودکان را به مجالس و میهمانی ها دعوت کنیم.

 8 – از توجه کردن به آنها حتی در موقع غذا خوردن غفلت نکنیم.

 9 – به دور از چشم دیگران خطاهای فرزندان مان را به آنها گوشزد کنیم.

 10 – نکات مثبت رفتار آنها را در نزد دیگران بازگو کنیم.

 11 – به شخصیت آنها احترام بگذاریم و مانند یک بزرگسال با آنها رفتار کنیم(بزرگی بدهیم تا احساس بزرگی کند).

 12 – با فزندانمان به ویژه در دوران نوجوانی مشورت کنیم.

 13- هنگامی که عمل ناپسندی از فرزندمان سر می زند، به جای سرزنش کودک، عمل او را نکوهش کنیم نه شخصیت او را.

 14 – در صورت مخالفت با درخواست نابجای فرزندان، گفتن «نه» را با پیامی محبت آمیز همراه کنیم :

 15 – با اقوام و دوستانی که به فرزندمان محبت دارند بیشتر معاشرت کنیم.

 16 – وقتی فرزندمان کار درستی انجام داد، احساس رضایت و خرسندی خود را با تأیید و تشویق به او نشان دهیم.

 17 – گذراندن اوقات والدین با فرزندان مانند رفتن به پارک ، کوه، مسافرت و یا بازی کردن و درس خواندن با آنان نوعی ابراز محبت و تکریم آنهاست.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حجت اله ملکی ( پنج شنبه 86/1/2 :: ساعت 6:33 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مـــوانع خلاقیت در محیط مدرســه
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 41470
» درباره من

نقش محبت و مهرورزی در فرایند یاددهی و یادگیری

» آرشیو مطالب
بهار 1386
زمستان 1385

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب